بیمارفرهنگ مترادف و متضادآهمند، بستری، دردمند، رنجور، سقیم، علیل، علیلالمزاج، مریض، معلول، منهوک، ناتندرست، ناخوش، ناسالم ≠ سالم
بیدارفرهنگ مترادف و متضاد۱. ناخفته، ساهر ۲. آگاه، متنبه، متوجه، هشیار، هوشیار ۳. متیقظ ۴. عارف، واقف ≠ خفته، غافل
تنفرفرهنگ مترادف و متضاد۱. اشمئزاز، انزجار، بیزاری، دلزدگی، نفرت ≠ میل، گرایش ۲. بیزار بودن، رمیدن، منزجر بودن، نفرت داشتن ≠ گرایش داشتن، متمایل بودن، رغبت داشتن
بلند کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بالا بردن، بر داشتن ۲. دزدیدن، ر بودن، کش رفتن ۳. بیدار کردن ۴. کسی را برای مباشرت بردن ۵. شدتدادن، رساتر کردن ۶. ایجاد کردن، برپا کردن ۷. برکنار کردن، خلع ک