معنی بیمار | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

آهمند، بستری، دردمند، رنجور، سقیم، علیل، علیلالمزاج، مریض، معلول، منهوک، ناتندرست، ناخوش، ناسالم ≠ سالم

نقاهت

بهداری، دارالشفاء، درمانگاه، شفاخانه، مریضخانه

تیمارستان، دارالمجانین، دیوانهخانه، دیوانهستان

درد، دردمندی، رنجوری، عارضه، علت، علیلی، کسالت، مرض، مریضی، ناخوشی ≠ سلامت، صحت

۱. مجلسآرا، بزمافروز، محفلآرا ≠ رزمآرا ۲. شورآفرین، نشاطآفرین ۳. ساقی

بیمار، دردمند، رنجور، علیل، مریض، ناخوش، نقاهتزده ≠ سالم، سرحال

بیمار کردن، ناخوش کردن ≠ شفا دادن، معالجه کردن

بیمار، کسل، مریض، ناخوش، ناسالم ≠ تندرست

بیمارکش، نعشکش

بیماریشایع، شیوع، عالمگیر، مسری، همهجاگیر