بخسفرهنگ مترادف و متضاد۱. اندک، قلیل، کم، ناقص ۲. کاهش، نقصان ۳. بش، دیم ۴. گداختن ۵. گدازش ۶. اندوه، رنج، غم ۷. پژمرده
بسفرهنگ مترادف و متضاد۱. اکتفا، بسندگی، ۲. بسنده، کافی، مکفی ۳. فقط ۴. بسا، بسیار، زیاد، فراوان، کثیر، متعدد ≠ اندک، پشیز، قلیل، کم، ناچیز
بس کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اکتفا کردن، بسنده کردن ۲. کفایت کردن ۳. به پایان رساندن، تمام کردن ۴. باز ماندن، متوقف شدن
ترسفرهنگ مترادف و متضاداضطراب، اعراض، باک، بیم، پروا، تشویش، جبن، خوف، دغدغه، دهشت، رعب، سهم، فزع، محابا، مخافت، مهابت، واهمه، وجا، وحشت، وهم، هراس، هول، هیبت
خوففرهنگ مترادف و متضاد۱. اضطراب، باک ۲. بیم، پروا، ترس، جبن، رعب، واهمه، وجا، وحشت، وهم، هراس، هول، هیبت ≠ رجا