برطرف کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مرتفع ساختن، رفع و رجوع کردن ۲. حل کردن، فیصله دادن، حل کردن ۳. از بین بردن، نابود کردن
تلف کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ضایع کردن، تباه کردن، از بین بردن، نابود کردن ۲. پایمال کردن، حیف و میل کردن، به هدر دادن، هدر دادن ۳. خراب کردن، فاسد کردن ۴. هلاک کردن، کشتن
مثنویفرهنگ مترادف و متضاد۱. دو دو ۲. مربوطبه مثنی ۳. شعر و منظومهای هموزن که هر بیت ومصراع آن بهیک قافیه باشد
منزلفرهنگ مترادف و متضاد۱. جا، مکان ۲. جایگاه، مقام ۳. بیت، خانه، دار، دولتسرا، سامان، سرا، کاشانه، ماوا، مسکن، موطن، نشیمن، وثاق، یورت ۴. مرحله ۵. اهلبیت، زن و فرزندان ۶. مقصد، هدف ۷.