معنی بیختن | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

از موبیز رد کردن، الک کردن، غربال کردن

۱. ازدست دادن، تلف کردن، هدر دادن ≠ به دست آوردن ۲. شکستخوردن، مغلوب شدن ≠ پیروز شدن، بردن، برنده شدن ۳. ورزیدن ۴. بازی کردن ۵. سرگرم شدن، مشغول شدن

۱. بیقواره، بیمورد، ناجور، ناهمگن ≠ متناسب ۲. ناسازگار، ناهماهنگ

آسمانجل، آواره، بیسامان، خاکسترنشین، خانهبهدوش، دربدر ≠ سروساماندار

آوارگی، بیسروسامانی، خانهبدوشی، دربدری

۱. غربالی، غربالیشده، الکشده ۲. نرم

جان باختن، جانفدا کردن، جانبازی کردن

آواره، بیخانمان، بیسروسامان، خانهبدوش، دربدر

۱. بیخانمانی، خانهبهدوشی، دربهدری ۲. آواری، پریشانی، سرگردانی ۳. تبعید، تبعیدی

۱. باختن ≠ برد ۲. شکست ≠ پیروزی

۱. بیخانمان، آواره ۲. پاکباخته ۳. خاکنشین ۴. بدبخت، بیچاره، بینوا