باب شدنفرهنگ مترادف و متضادتداول یافتن، رایجشدن، رواج یافتن، متداول شدن، مد شدن، معمولشدن ≠ منسوخ شدن، دمده شدن، ازمد افتادن
بابفرهنگ مترادف و متضاد۱. رایج، رسم، متعارف، متداول، مد، مرسوم، معمول ۲. در، دروازه ۳. بارگاه، سرا ≠ کلبه ۴. دریچه، پنجره ۵. بخش، فصل، مدخل ۶. اب، بابا، پدر ≠ مام، مادر، ام ۷. خاص، مخ
بانوفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیبی، بیگم، خانم، علیامخدره، مادام ۲. زن، زوجه، عیال، همسر ۳. خانهدار، کدبانو ۴. شهربانو، ملکه ≠ آقا
بیحاصلفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیبر، بیثمر، بیفایده، بینتیجه، بیهوده ≠ پرحاصل، مفید ۲. عبث، هرز، هرزه ≠ مفید، موثر