برچیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. دانه چیدن ۲. انتخاب کردن، برگزیدن، گزینش کردن ۳. جمعآوری کردن، جمع کردن، گرد آوردن ۴. تعطیل کردن، منحل کردن
بدچشمفرهنگ مترادف و متضاد۱. چشمناپاک، شهوتناک، هوسباز، هوسناک، هیز ≠ چشمپاک ۲. نامحرم ≠ محرم ۳. چشمشور، شورچشم، شومچشم، بدنظر ۴. حسود، شکین، شوم، نحس
برفرهنگ مترادف و متضاد۱. احسان، خوبی، نیکوکاری، نیکی، نیکویی ≠ سیئه ۲. صدق، صلاح ۳. طاعت ۴. بخشش، عطیه
تعطیلفرهنگ مترادف و متضاد۱. انحلال، برچیدگی، بیکاری، لنگ، متلاشی، مرخصی، منحل، ناکارگی، وقفه ۲. روز بیکاری ۳. بیکار کردن، دست ازکار کشیدن، معطل گذاشتن، مهمل گذاشتن