معنی بول | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

بول

فرهنگ مترادف و متضاد

ادرار، پیشاب، شاش، گمیز، نجاست ≠ غایط

جست‌وجوی مشابه

بال

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. پر، جناح ۲. اندیشه، حال، دل، خاطر ۳. باله، مجلسرقص ۴. بالن، وال ۵. نهنگ

بالا

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. اوج، راس، زبر، سر، صدر، علو، فراز، فوق ≠ پایین، زیر، فرود ۲. مافوق ۳. قامت، قد، هیکل ۴. بلندا، بلندی ۵. عرشه ۶. بلند، رفیع ۷. والا ۸. صدر ۹. زیاد، گران، بیش

بالا انداختن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. نوشیدن، آشامیدن، سر کشیدن، بالا رفتن ۲. خوردن، بالاکشیدن ۳. به سوی بالا بردن

بالا آمدن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. برآمدن، صعود کردن ۲. افزوده شدن، زیاد شدن (سطحآب) ۳. متورم شدن، ورم کردن، آماس کردن ۴. باد کردن، برجسته شدن

بالا آوردن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. قی کردن، استفراغ کردن، شکوفه کردن ۲. دیوار ساختن، عمارت کردن ۳. ایجاد کردن، به وجود آوردن ۴. سبب شدن، باعث شدن

جست‌وجوی متن

ادرار

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. بول، پیشاب، جیش، شاش، گمیز، ۲. راتب، راتبه، شهریه، مستمری، مشاهره، مواجب، وظیفه

پیشاب

فرهنگ مترادف و متضاد

ادرار، بول، جیش، زهراب، شاش

جیش

فرهنگ مترادف و متضاد

ادرار، بول، پیشاب

شاش

فرهنگ مترادف و متضاد

ادرار، بول، پیشاب، گمیز

غایط

فرهنگ مترادف و متضاد

براز، بول، پلیدی، جعل، سرگین، سنده، عذره، نجاست