بس کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اکتفا کردن، بسنده کردن ۲. کفایت کردن ۳. به پایان رساندن، تمام کردن ۴. باز ماندن، متوقف شدن
بو کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. استشمام کردن، بو کشیدن، بوییدن ۲. بدبو شدن، متعفن شدن ۳. له شدن، فاسد شدن
بو کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. استشمام کردن، بو کشیدن، بوییدن ۲. بدبو شدن، متعفن شدن ۳. له شدن، فاسد شدن
بسنده کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اکتفا کردن، بس کردن، قناعت کردن، کفایت کردن ۲. خشنود شدن، راضی گشتن، قانع شدن