بو بردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. استنباط کردن، اطلاع حاصل کردن، پی بردن، خبردار شدن، حس کردن، در یافتن، فهمیدن، متوجه شدن، مطلعشدن، ملتفت شدن ۲. احساس کردن ۳. استشمام کردن ۴. بو خوردن
فهمیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ادراک، دانستن، درک کردن، دریافتن، شناختن ۲. آگاهییافتن، مطلعشدن، واقفشدن ۳. احساس کردن، باخبرشدن، بوبردن، خبردارشدن