بهفرهنگ مترادف و متضاد۱. به سمت، به سوی، به طرف، به مقصد ۲. برای، به قصد، به منظور ۳. با، بوسیله ۴. سوگند به، قسم به
به پا خاستنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ایستادن، برخاستن، بلند شدن ≠ نشستن ۲. شورش کردن، شوریدن، طغیان کردن، عصیان ورزیدن ≠ تسلیمبودن ۳. انقلاب کردن، قیام کردن، نهضت کردن ≠ تسلیم شدن
تصحیحفرهنگ مترادف و متضاد۱. اصلاح، بهسازی، تنقیح، حکواصلاح، غلطگیری ≠ تحریف، تصحیف ۲. درست کردن، صحیح کردن، بیغلط کردن، غلطگیری کردن
درخورفرهنگ مترادف و متضادبایسته، برازنده، بسزا، سزاوار، شایان، شایسته، صلاحیتدار، فراخور، لایق، محق، مستحق، مستوجب، مناسب