معنی به زیر کسی آب هشتن

جست‌وجوی مشابه

اجبار

۱. به سمت، به سوی، به طرف، به مقصد ۲. برای، به قصد، به منظور ۳. با، بوسیله ۴. سوگند به، قسم به

۱. خوب، نیکو، نیک ۲. بهی، سفرجل ≠ بد

۱. ایستادن، برخاستن، بلند شدن ≠ نشستن ۲. شورش کردن، شوریدن، طغیان کردن، عصیان ورزیدن ≠ تسلیمبودن ۳. انقلاب کردن، قیام کردن، نهضت کردن ≠ تسلیم شدن

آن، طرفهالعین، لحظه، لمحه

۱. دریافت، درک، تفطن ۲. بو بردن، به فراست در یافتن، به زیرکی درک کردن

۱. به زور فرو کردن، به زور جا دادن، زورچپان کردن، تپاندن ۲. قالب کردن، (جنس بنجل با قیمت زیاد)

۱. تپانیدن، چپاندن، چپانیدن ۲. به زور جا دادن، به زور فرو کردن، فرو کردن

۱. زری، زرین، زرینفام، زرینه، زریون ≠ سیمین ۲. به رنگ طلا ۳. پررونق، باشکوه ۴. بسیاردلنشین

۱. چون، زیرا ۲. به منظور