معنی به روش معین

جست‌وجوی مشابه

بدراه، بدرفتار، بدعمل، بدکردار ≠ نیکروش

خوشبخت، سعادتمند، نیکبخت، نیکروز ≠ سیهروز

۱. آگاه، باهوش، هوشیار ≠ بیهوش، ناهشیار ۲. متوجه، ملتفت، مواظب

۱. به سمت، به سوی، به طرف، به مقصد ۲. برای، به قصد، به منظور ۳. با، بوسیله ۴. سوگند به، قسم به

۱. خوب، نیکو، نیک ۲. بهی، سفرجل ≠ بد

۱. شبزندهداری، بیتوته، شببیداری ۲. شب را باهم به روز آوردن، شبزندهداری کردن

۱. سپرافکندن ۲. فرار کردن، رو به فرار نهادن، گریختن ۳. تسلیم شدن

۱. کمشدن، ضعیف شدن، رو به نقصان نهادن ۲. کمرونق شدن، کساد شدن، از رونق افتادن

۱. روشن کردن، شعلهور ساختن، مشتعل ساختن ≠ خاموش کردن ۲. برافروخته شدن، به خشمآمدن، خشمگین شدن، غضبناک شدن ≠ آرامشدن ۳. سرخ شدن

۱. پیدایش، نوپیدایی، نوظهوری ≠ قدم ۲. وقوع ۳. اتفاق افتادن، روی دادن ۴. به وجود آمدن، حادث شدن، پدیدآمدن، ایجاد شدن