بهفرهنگ مترادف و متضاد۱. به سمت، به سوی، به طرف، به مقصد ۲. برای، به قصد، به منظور ۳. با، بوسیله ۴. سوگند به، قسم به
به پا خاستنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ایستادن، برخاستن، بلند شدن ≠ نشستن ۲. شورش کردن، شوریدن، طغیان کردن، عصیان ورزیدن ≠ تسلیمبودن ۳. انقلاب کردن، قیام کردن، نهضت کردن ≠ تسلیم شدن
تکان دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. لرزاندن، بهلرزه درآوردن ۲. جنباندن، حرکت دادن ۳. منقلب کردن ۴. متوجه ساختن، به خود آمدن
خانیفرهنگ مترادف و متضاد۱. امارت، امیری، پادشاهی ۲. مربوط ومنسوب به خان ۳. چشمه، قنات ۴. برکه، حوض ۵. تالاب، باتلاق، مرداب ۶. زرخالص، طلایناب، زر ناب