بهفرهنگ مترادف و متضاد۱. به سمت، به سوی، به طرف، به مقصد ۲. برای، به قصد، به منظور ۳. با، بوسیله ۴. سوگند به، قسم به
به پا خاستنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ایستادن، برخاستن، بلند شدن ≠ نشستن ۲. شورش کردن، شوریدن، طغیان کردن، عصیان ورزیدن ≠ تسلیمبودن ۳. انقلاب کردن، قیام کردن، نهضت کردن ≠ تسلیم شدن
خاکیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بری، زمینی ۲. افتاده، خاضع، خاک نهاد، خاکسار، درویش، متواضع ۳. به رنگ خاک، خاکیرنگ ۴. خاکآلود، خاکآلوده ۵. خاکزاد ۶. خاکزی ≠ آبی ۷. خاکین ۸. آسفالتنشده (جاده
مباراتفرهنگ مترادف و متضاد۱. از هم بیزار شدن، از یکدیگر بری شدن ۲. طلاق (به سبب کراهتزوجین از یکدیگر)