بهفرهنگ مترادف و متضاد۱. به سمت، به سوی، به طرف، به مقصد ۲. برای، به قصد، به منظور ۳. با، بوسیله ۴. سوگند به، قسم به
به پا خاستنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ایستادن، برخاستن، بلند شدن ≠ نشستن ۲. شورش کردن، شوریدن، طغیان کردن، عصیان ورزیدن ≠ تسلیمبودن ۳. انقلاب کردن، قیام کردن، نهضت کردن ≠ تسلیم شدن
بالا انداختنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نوشیدن، آشامیدن، سر کشیدن، بالا رفتن ۲. خوردن، بالاکشیدن ۳. به سوی بالا بردن
برافراشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به اهتزازدرآوردن، افراشتن، بالا بردن، بلند کردن ۲. برپا کردن، استوار کردن
برآمدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بالا آمدن ≠ پایین رفتن ۲. طلوع کردن، آفتاب تابیدن ≠ غروب کردن ۳. پدیدار گشتن، پدید آمدن، ظاهرشدن، نمایان گردیدن، هویدا شدن ≠ ناپدید شدن ۴. ورآمدن ۵. روییدن،
برفرهنگ مترادف و متضاد۱. آغوش، بغل ۲. پستان، پهلو، سینه ۳. تن ۴. کنار ۵. بار، ثمر، ثمره، محصول، میوه ۶. بلندی، فراز، بالا، برفراز، روی، صدر ۷. در، به، ۸. پهلو، ضلع ۹. سود، فایده، نفع
برگرداندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازگرداندن، برگردانیدن ۲. برگشت دادن، بازگشتدادن، پس دادن ۳. وارو کردن ۴. پشتورو کردن ۵. واژگون کردن ۶. تغییر دادن ۷. ترجمه کردن ۸. بالا آوردن، استفراغ کردن،