بامفرهنگ مترادف و متضاد۱. سقف ≠ کفاطاق ۲. بامدادان، بامداد، بامگاه، پگاه، صبح ۳. روشن ≠ تاریک ۴. بم ≠ زیر
برهم زدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به همزدن، زیرورو کردن، مخلوط کردن ۲. پراکنده کردن، پراکنده ساختن، آشفته کردن، پریشان کردن ۳. از نظم انداختن، ایجاد اختلال کردن، بینظم کردن، مختل کردن ۴. خراب
پشتسرهم، متوالیمتصل شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. چسبیدن، بههم پیوستن ≠ جدا شدن، منفصلشدن، گسستن ۲. وصل شدن، پیوستن ۳. مرتبط شدن، وابسته شدن ۴. واصل شدن ۵. ملحق شدن
تنسیقفرهنگ مترادف و متضاد۱. آراستگی، تنظیم، رتقوفتق، ساماندهی، نسق، نسقدهی، نظم ۲. آراستن، ترتیب دادن، نظم دادن، نسق بخشیدن، بههم پیوستن
تعبیر شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تفسیرشدن، استنباط شدن ۲. به حقیقت پیوستن، محقق شدن (رویا، خواب) ۳. تعبیر رفتن، خواب گزاردن
ممکن شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. میسر شدن، امکان یافتن، مقدور شدن ۲. عملیشدن، به حقیقت پیوستن، محقق شدن