ساختوپاخت کردنفرهنگ مترادف و متضادبندوبست کردن، تبانی کردن، توطئه کردن، دسیسه چیدن، زدوبند کردن، سازش کردن
بداقبالفرهنگ مترادف و متضادادبار، بداختر، بدبخت، بدشانس، بدطالع، بیدولت، تیرهبخت، تیرهروز، شوربخت، نگونبخت ≠ خوشاقبال، خوششانس
سازشکار، سازشکارفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرامشطلب، آشتیطلب، سازشگر، صلحجو، مصالحهجو ≠ سازشناپذیر ۲. بندوبستچی