بدشکلفرهنگ مترادف و متضاد۱. بدترکیب، بدریخت، بیریخت، بدگل، بدترکیب، بدقواره، بیقواره، بدسیما، زشت، زشترو، کریهالمنظر ≠ خوشترکیب، خوشگل، وجیه ۲. بدنما ≠ خوشنما
گیرشفرهنگ مترادف و متضاد۱. تصرف، قبض، گرفتن، گیرندگی ۲. بند، بندش، قید، مانع ۳. عیب، نقص ۴. تقصیر، جرم، گناه