معنی بنا نهادن | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. ساختن، ساختمان کردن، عمارت کردن ≠ ویران کردن، خراب کردن ۲. بنیاد گذاشتن، بنیان نهادن ۳. تاسیس کردن ۴. اساس قرار دادن، بنا قراردادن ۵. قرار گذاشتن

۱. بناگر، بنیادگر، پاخیرهزن، لادگر، گلکار، ۲. معمار، والادگر ۳. سازنده

۱. ساختمان، عمارت ۲. ساخت، ساختن ۳. اساس، بنیان، شالوده، بنیاد ۴. قرار

۱. بنیاننهادن، تاسیس کردن، بنا نهادن، بن افکندن ۲. آغازیدن، شروع کردن

۱. بنا کردن، بنیان نهادن، تاسیس کردن، ساختمان کردن، ساختن ≠ ویران کردن ۲. آغاز کردن، آغازیدن، شروع کردن

بنا، گلغر

۱. بنا، ساخت، عمارت ۲. آپارتمان، خانه، ویلا ۳. ساختار ۴. نهاد، وضع ۵. معماری

۱. بنا، ساختمان ۲. بدنه، پیکر، تنه ۳. آبادانی، آبادی، تعمیر، عمران ۴. آبادسازی