معنی بلیغ | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. رسا، شیوا ۲. زبانآور، سخنآرا، چیرهزبان، فصیح ≠ الکن، نارسا

۱. پیامرسانی ۲. بلوغ، رشد

۱. چیرهزبانی، رسایی، زبانآوری، سخنوری، شیواسخنی، شیوایی، فصاحت ۲. بلوغ، رشد

۱. بیخیال، بیقید، تنپرور، تنآسا ≠ زرنگ، فعال، پویا ۲. چاق، چاقالو، فربه ≠ لاغر، نزار ۳. خلط سینه

بلیغ، تیززبان، خوشصحبت، خوشکلام، رسا، سخنگزار، سخنور، شاعر، فصیح، ناطق، نطاق

بلیغ، رسا، روان، فصیح، گویا ≠ نارسا

بلیغ، زباندان، زبانآور، شیوا، غرا، گشادهزبان

ادیب، بلیغ، سخنپرداز، سخنسرا، سخنفهم، سخنور، فصیح

چیره، ذلیق، بلیغ، فصیح، زبانآور ≠ الکن، پریشزبان، زبانپریش، گنگ، اصم