بلوکفرهنگ مترادف و متضاد۱. قسمت، منطقه، ناحیه ۲. قطعه ۳. دهستان ۴. جماعت، دسته، گروه ۵. قطعات سنگ یا سیمان، تابوک ۶. ردیفساختمانهای موازی
بلوافرهنگ مترادف و متضاد۱. آشوب، ازدحام، اغتشاش، غوغا، ناامنی، فتنه، هرجومرج، هنگامه ۲. سختی، مشقت ۳. گرفتاری ۴. آزمایش، آزمودن ≠ آرامش، امنیت
تونیکفرهنگ مترادف و متضاد۱. بلوز بلند زنانه، جامهکوتاه زنانه ۲. انرژیزا، محرک، مقوی ۳. شربت تقویتکننده ۴. نواختدار (زبانها) گرفتار شدن، به درد سر افتادن، موقعیت دشواریافتن در تنگنا گرفت
آشوبفرهنگ مترادف و متضاداضطراب، اغتشاش، بلوا، بینظمی، تشویش، جنگ، دعوا، شر، شغب، شورش، شوروغوغا، غوغا، فتنه، فساد، مجادله، ناامنی، نزاع، هرج، هرجومرج، هلالوش، هیاهو ≠ آرامش