بغیفرهنگ مترادف و متضاد۱. ضلال، ضلالت، گمراهی ۲. بدکاری، تبهکاری، فساد ۳. تجاوز، تعدی، سرکشی، نافرمانی ۴. تجاوز کردن، تعدی کردن ۵. ستم کردن، ظلم کردن ۶. ظلم، ستم
باغیفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرکش، نافرمان، یاغی، ظالم ≠ رام، فرمانبردار ۲. بستانی، بوستانی ≠ صحرایی، بیابانی
باغیرتفرهنگ مترادف و متضاد۱. غیرتمند، غیور ≠ بیغیرت ۲. شجاع، باشهامت ۳. ناموسپرست، غیرتی ۴. باصفت، بامعرفت
گردنکشیفرهنگ مترادف و متضادبغی، تطاول، تمرد، سرکشی، طغیان، عصیان، نافرمانی، یاغیگری، ≠ تسلیم، فرمانبرداری
سرکشیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بغی، تمرد، توسنی، سرپیچی، طغیان، عصیان، گردنکشی، مخالفت، نافرمانی، یاغیگری ۲. بازدید، بازرسی، ملاقات، دیدار ≠ انقیاد