بغیفرهنگ مترادف و متضاد۱. ضلال، ضلالت، گمراهی ۲. بدکاری، تبهکاری، فساد ۳. تجاوز، تعدی، سرکشی، نافرمانی ۴. تجاوز کردن، تعدی کردن ۵. ستم کردن، ظلم کردن ۶. ظلم، ستم
بغلیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بغلدستی، پهلویی، کناری ۲. آمخته به بغل شدن ۳. شیشهشراب (کوچک و مستطیلی) ۴. نوعی قطع کتاب
عنادفرهنگ مترادف و متضادبغض، جدال، حقد، خصومت، دشمنی، ستیزگی، ستیزه، ضدیت، عداوت، کین، کینهتوزی، کینه، گردنکشی، لجاج، لجاجت، مخاصمه، مخالفت، نفاق، نقار