بینشاطفرهنگ مترادف و متضاد۱. افسرده، بیشور وشوق، پژمرده، دلمرده ۲. ناخوشحال، ناخوشدل، ناشاد، ناشادمان، نامسرور ≠ بانشاط
بیذوقفرهنگ مترادف و متضادبدسلیقه، بیاستعداد، بیحال، بیدماغ، بیشوروحال، کجسلیقه ≠ باذوق، خوشذوق، ذوقمند
بیذوقیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بدسلیقگی، کجسلیقگی ≠ سلیقهمندی، خوشسلیقگی ۲. بیاحساسی، بیحالی، بیدماغی، بیشوروحالی،
سرد شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خنک شدن، یخ شدن ۲. یخ کردن ۳. بیروح شدن، خشکشدن ۴. بیمیل شدن ۵. ناامید شدن، دلسردشدن ۶. دلزده شدن، ملول گشتن ۷. بیشورشدن، از هیجان افتادن ۸. بیاعتنا گشتن ۹.
سوتوکورفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیسروصدا، خاموش، ساکت ≠ شلوغ، پرهیاهو ۲. بیفروغ، بینور ۳. بیرونق، راکد، کساد ۴. بیشوروحال، افسرده