موظف شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ملزم شدن، مکلف شدن، وظیفهدار شدن، مسئولیتی بهعهده گرفتن ۲. وظیفهبگیر شدن، مواجبدار شدن، کارمند شدن
تعهدفرهنگ مترادف و متضاد۱. پذیرفتاری، پیمان، تضمین، تقبل، ضمان، عهدهداری، ضمانت، عهده، کفالت، میانجیگری ۲. بهعهده گرفتن، عهدهدارشدن ۳. پیمان بستن، عهدبستن
تقبلفرهنگ مترادف و متضاد۱. پذرفتاری، پذیرش، تعهد، تکفل، ضمان، ضمانت، قبول، کفالت، گردنگیری ۲. پذیرفتن ۳. بهعهده گرفتن، قبول کردن
تکفلفرهنگ مترادف و متضاد۱. تعهد، تقبل، ضمان ۲. کفالت، سرپرستی ۳. کفالت کردن، کفیل شدن، متعهد شدن، پایندانی کرن، بهعهدهگرفتن