بسیجیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آماده ساختن، بسیجی کردن، تدارک دیدن، تمهید کردن، ساماندادن، مهیا ساختن ۲. آهنگ کردن، اراده کردن، قصد کردن
آمادهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آراسته، بسیجیده، پرداخته، تامین، تهیه، حاضر، روبراه، ساخته، فراهم، مجهز، مرتب، مهیا ۲. چالاک، سازمند، مستعد ≠ نامهیا
تجهیزفرهنگ مترادف و متضاد۱. آراستن، آماده کردن، بسیجیدن، ۲. آمادهسازی، بسیج، تدارک، تهیهبینی، مجهزسازی
تجهیز کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مجهز ساختن، بسیج کردن ۲. آراستن، ساختن ۳. آماده کردن، مهیا ساختن ۴. بسیج کردن، بسیجیدن