بسندهفرهنگ مترادف و متضاد۱. اکتفا، بس، ۲. بند، کافی، مکفی، وافی، کامل ۳. سزاوار، شایسته ۴. قناعت، کفایت
بسنده کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اکتفا کردن، بس کردن، قناعت کردن، کفایت کردن ۲. خشنود شدن، راضی گشتن، قانع شدن
قناعتفرهنگ مترادف و متضاداقتصاد، اقناع، امساک، بسندگی، بسندهکاری، خرسندی، رضامندی، صرفهجویی، کفنفس، مناعتطبع