معنی بست | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

بست

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. باغ، گلزار، میوهزار ۲. پشته، زمین ناهموار، گریوه ۳. محور سنگ آسیا ۴. گندم برشته، گندم بریان

بست

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. بند، قید، چفت، سد ۲. مسدود ۳. عقده، گره، گیره، گیر ۴. تحصن ۵. تحصنگاه، بستگاه ۶. ششنخود تریاک

جست‌وجوی هم‌آوا

بسط

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. اتساع، توسعه، فراخی، گسترش، وسعت ۲. اطاله، تفصیل، توضیح، شرح ۳. انبساط ۴. باز کردن، گشادن، گشودن ۵. گستردن، گسترانیدن ≠ قبص ۶. انتشار، پراکنش، پراکندن

جست‌وجوی مشابه

بست نشستن

فرهنگ مترادف و متضاد

تحصنجستن، تحصن کردن، متحصن شدن، پناه گرفتن ≠ بست شکستن

بستان

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. بوستان ۲. گلزار، گلستان، باغ ۳. پالیز، جالیز ≠ راغ، صحرا، بیابان، کویر

بستانکار، بستانکار

فرهنگ مترادف و متضاد

داین، طلبکار، وامخواه ≠ بدهکار، مدیون، وامدار

بستانی

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. بوستانی ۲. پالیزبان، جالیزبان، بستانچی ۳. باغبان، گلکار

بستر

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. تختخواب، تشک، خوابگاه، دواج، رختخواب، فراش ۲. قشر، لایه ۳. مجرای رودخانه

جست‌وجوی متن

بست نشستن

فرهنگ مترادف و متضاد

تحصنجستن، تحصن کردن، متحصن شدن، پناه گرفتن ≠ بست شکستن

متحصن شدن

فرهنگ مترادف و متضاد

بست نشستن، پناه گرفتن، پناهجویی کردن، پناهجستن، پناه بردن، تحصن کردن

مسدود

فرهنگ مترادف و متضاد

بست، بسته، بند، سد، گرفته، مقفل ≠ مفتوح، باز، گشوده

ارتباط

فرهنگ مترادف و متضاد

بستگی، پیوستگی، پیوند، تماس، دلبستگی، رابطه، ربط، سروکار، علایق، مراوده، مناسبت، وابستگی، وفاق

باغ

فرهنگ مترادف و متضاد

بستان، بوستان، حدیقه، روضه، فردوس، گلستان، گلشن، لالهزار، ملک ≠ راغ