بیسامانفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیترتیب، آشفته، پریشان، بینظم، نامرتب، نامنظم ≠ مرتب، منظم ۲. بیبرگ، بیتوشه، فقیر، درمانده، مستمند، بینوا، مسکین ≠ دارا، غنی ۳. آواره، بیخانمان، بیماوا، خانه
باانضباطفرهنگ مترادف و متضادبادیسیپلین، بانظم، مرتب، منضبط، مقرراتی، منظم ≠ بیانضباط، شلخته، نامرتب، نظمگریز
سروسامان دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بسامان کردن، نظمونسق دادن، سامانبخشیدن، مرتب کردن ۲. داماد کردن ۳. عروس کردن