معنی بزه | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. اثم، خطا، خطیئه، ذنب، گناه، معصیت ≠ ثواب ۲. تقصیر، جرم، جنایت ۳. حیف، جور، ستم

بزومند، تبهکار، خاطی، خطاکار، عاصی، عصیانگر، گناهکار، مجرم، مذنب، مقصر ≠ بیگناه

۱. غریزه جنسی، قوه شهوانی، شهوت، نیروی شهوت ۲. جماع ۳. نکاح

۱. آشکار، بارز، پیدا، معلوم، نمایان ۲. درخشان، تابان، روشن ≠ ناپیدا

بزه، جرم، خطا، خطیئه، ذنب، سیئه، گناه، معصیت، منکر، ناشایست

بزه، جرم، جنایت، گناه

بزهکار، تبهکار، خاطی، خطاکار، عاصی، عصیانگر، گناهکار، مجرم، مذنب، مقصر

بزهکار، خطاکار، خلافکار، گناهکار، گنهکار، متخلف، مجرم، مقصر ≠ درستکار، صالح، مصیب

بزهکار، خاطی، گنهکار، گناهکار، تقصیرکار، خلافکار، مجرم، مخطی، مقصر ≠ درستکار