برفرهنگ مترادف و متضاد۱. احسان، خوبی، نیکوکاری، نیکی، نیکویی ≠ سیئه ۲. صدق، صلاح ۳. طاعت ۴. بخشش، عطیه
برفرهنگ مترادف و متضاد۱. آغوش، بغل ۲. پستان، پهلو، سینه ۳. تن ۴. کنار ۵. بار، ثمر، ثمره، محصول، میوه ۶. بلندی، فراز، بالا، برفراز، روی، صدر ۷. در، به، ۸. پهلو، ضلع ۹. سود، فایده، نفع
موظف شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ملزم شدن، مکلف شدن، وظیفهدار شدن، مسئولیتی بهعهده گرفتن ۲. وظیفهبگیر شدن، مواجبدار شدن، کارمند شدن
تعهدفرهنگ مترادف و متضاد۱. پذیرفتاری، پیمان، تضمین، تقبل، ضمان، عهدهداری، ضمانت، عهده، کفالت، میانجیگری ۲. بهعهده گرفتن، عهدهدارشدن ۳. پیمان بستن، عهدبستن
تقبلفرهنگ مترادف و متضاد۱. پذرفتاری، پذیرش، تعهد، تکفل، ضمان، ضمانت، قبول، کفالت، گردنگیری ۲. پذیرفتن ۳. بهعهده گرفتن، قبول کردن
تکفلفرهنگ مترادف و متضاد۱. تعهد، تقبل، ضمان ۲. کفالت، سرپرستی ۳. کفالت کردن، کفیل شدن، متعهد شدن، پایندانی کرن، بهعهدهگرفتن