معنی برگوارگی | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. انجام، اجرا ۲. ادا، به جاآوری

انتصاب، نصب ≠ برکناره

ارجمندی، بزرگی، حمیت، عظمت، علو، کبریا، کرامت ≠ حقارت، خردی

بزرگواری، بزرگی، دبدبه، شکوه، فر، فره، کوکبه

بزرگواری، بزرگی، جلال، حشمت، سطوت، شان، شکوه، شوکت، صلابت، فره، قدرت، کبریا، کرامت، کلانی، مجد، مهابت، هیبت ≠ کوچکی

بزرگواری، بزرگی، جبروت، جلال، حشمت، شان، شکوه، شوکت، عظمت، فر، قدرت، کلانی، هیبت ≠ حقارت، کوچکی

بزرگواری، جوانمردی، بزرگی

اصالت، بزرگواری، عزت، فخامت، نجابت، ≠ ذلت