برگشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازآمدن، ۲. رجعت کردن، مراجعت کردن ۳. سرنگونشدن، واژگون شدن ۴. منصرف شدن ۵. مرتدشدن ۶. تغییر یافتن، تغییر کردن ۷. ارتداد، انصراف ≠ رفتن، عازم شدن ۸. تغییر جه
برجستهفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرآمد، عالی، عمده، فحل، شاخص، مبرز، متشخص، متمایز، مشخص، ممتاز، مهم ۲. چشمگیر، نمایان ۳. برآمده، محدب ۴. پسندیده، خوب ۵. چالاک، چست
منعکسفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازتابیده، انعکاسیافته ۲. نمایان، پدیدار، نمودار ۳. تابشیافته ۴. برگشته، واژگون ۵. ثبتشده، درجشده
منقلبفرهنگ مترادف و متضاد۱. انگیخته، دگرگون، شوریده، متحول ۲. واژگون، برگشته ۳. ناراحت، مضطرب، پریشان، آشفته