معنی برگزاری | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. انجام، اجرا ۲. ادا، به جاآوری

۱. برپاداشتن، ترتیب دادن، برپا کردن، منعقد کردن ۲. انجام دادن ۳. ادا کردن، بهجا آوردن ۴. سپری کردن

انتصاب، نصب ≠ برکناره

۱. تاجر، سوداگر، کاسب ۲. حسابگر ۳. عامی، بینزاکت ۴. عامیانه، بیارزش، پیشپاافتاده، مبتذل ۵. نامرغوب

۱. برگماری، تعیین، نصب ۲. گماردن، گماشتن ≠ انتخاب

مراسمگرفتن، برگزار کردن، (سالروز درگذشت)

۱. سازماندادن، برگزار کردن ۲. به وجود آوردن، شکلدادن ۳. تاسیس کردن، برپا کردن، درست کردن

انفصال، خلع، عزل ≠ انتصاب، برگماری

۱. برقرار کردن، تاسیس کردن، دایر کردن ۲. مستقر کردن ۳. برگزار کردن، برپا داشتن ۴. به پا کردن