برگزار کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. برپاداشتن، ترتیب دادن، برپا کردن، منعقد کردن ۲. انجام دادن ۳. ادا کردن، بهجا آوردن ۴. سپری کردن
بازارفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازارچه، بازارگاه، بازارگه، تیمچه، راسته، رسته، سوق ≠ میدان ۲. معامله، خریدوفروش ۳. سروکار
تشکیل دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سازماندادن، برگزار کردن ۲. به وجود آوردن، شکلدادن ۳. تاسیس کردن، برپا کردن، درست کردن
برپا کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. برقرار کردن، تاسیس کردن، دایر کردن ۲. مستقر کردن ۳. برگزار کردن، برپا داشتن ۴. به پا کردن
منعقد شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بسته شدن ۲. دلمه شدن ۳. سفت شدن ۴. برگزار شدن، برپا داشتن، تشکیل شدن، ترتیبیافتن