بدکارفرهنگ مترادف و متضاد۱. آلودهدامن، بدعمل، بدفعال، بدفعل ۲. بدجنس، بدرفتار، بدروش، بدکردار، بدکنش ۳. تبهکار، خبیث، شرور، شریر، طالح، فاجر ≠ نیککردار، صالح
خلع کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. برکنار کردن، معزول کردن، منفصل کردن، عزل کردن ≠ گماشتن، برگماشتن، منصوب کردن ۲. کندن، برکندن، بیرون آوردن (لباس و )
معزول کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. برکنار کردن، عزل کردن، خلع کردن، از کاربرکنار کردن، کنار گذاشتن، برداشتن ≠ منصوب کردن، گماشتن، برگماشتن ۲. دور کردن، جدا کردن
ساقط کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. برانداختن، برکنار کردن، معزول کردن ۲. انداختن، افکندن، سقط کردن، از بین بردن، زایل کردن
معلق کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آویختن، آویزان کردن ۲. برکنار کردن، معزول کردن ۳. تعلیق ۴. به حال تعلیق درآوردن، معطل گذاشتن، معوق گذاشتن