برپا کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. برقرار کردن، تاسیس کردن، دایر کردن ۲. مستقر کردن ۳. برگزار کردن، برپا داشتن ۴. به پا کردن
آراستنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرایشکردن، بزککردن ۲. آذینبستن، تزیینکردن ۳. برپاکردن، منعقدکردن ۴. آمادهکردن، حاضرکردن، مهیاکردن ۵. سامانبخشیدن، ساماندادن، مرتبکردن، منظمکردن ≠ پیراستن
برپا کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. برقرار کردن، تاسیس کردن، دایر کردن ۲. مستقر کردن ۳. برگزار کردن، برپا داشتن ۴. به پا کردن
خیمه زدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اردو زدن، خیمه برپا کردن ۲. استقرار یافتن، جا گرفتن، فرود آمدن، مستقر شدن، مقیم شدن، منزل کردن ۳. خیمه کشیدن
برافراشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به اهتزازدرآوردن، افراشتن، بالا بردن، بلند کردن ۲. برپا کردن، استوار کردن