بدنسلفرهنگ مترادف و متضاد۱. بداصل، بدنژاد ≠ نژاده ۲. حرامزاده، خطا زاده، والدالزنا ≠ حلالزاده ۳. بدذات، بدسرشت، بدگوهر، بدنهاد ≠ نیکنهاد، نیکسرشت
قطعاًفرهنگ مترادف و متضاداساساً، بالقطع، براستی، بهتحقیق، بهیقین، بیشک، بیشک، بیگمان، حتماً، حتمی، صددرصد، موکداً، محققاً، مسلماً، هرآینه، همانا، یقیناً
یقیناًفرهنگ مترادف و متضادالبته، بالقطع، بدرستی، براستی، بیتردید، بیشبهه، بیگمان، قطعاً، محققاً، مسلماً، مطمئناً
تئوکراسیفرهنگ مترادف و متضاد۱. حکومت الهی، حکومت ولایی، خداسالاری ۲. حکومت براساسدینباوری، حکومت اولیای دین، حکومتمذهبی، دینسالاری ≠ دموکراسی ۳. اشرافسالاری، الیگارشی