47 مدخل
پروگرام، دستور کار، طرح، نقشه
۱. پیله، ابریشم ۲. خرقه، مرقع ۳. مهر، نگین انگشتری
حکم، دستور، دستورالعمل، متحدالمال، تصویبنامه
۱. آلودهدامن، بیآبرو، رسوا، لجنمال، مفتضح، ننگین ۲. بدآوازه ≠ خوشنام
افتضاح، بیآبرویی، تفضیح، رسوایی، فضیحت ≠ خوشنامی
برنامه
برنامه، طرح، نقشه
برنامه دادن، پیشنهاد دادن، پروژه نوشتن
نقشه کشیدن، برنامهریزی کردن، برنامه نوشتن
۱. سرلوح ۲. مقدمه ۳. الگو، سرمشق، نمونه ۴. برنامه ۵. دستور کار