4 مدخل
۱. شکستن ۲. شکست دادن، مغلوب کردن، مقهور ساختن ۳. پریشان کردن
برزکار، برزگر، برزهگر، دهقان، زارع، فلاح، کشاورز، کشتکار، کشتگر ≠ ارباب
بردک، پردک، پرسیدنی، لغز، معما
۱. قلم گرفتن ۲. حذف کردن، محو کردن ۳. خط کشیدن (برتکلیف دانشآموز)