برقفرهنگ مترادف و متضاد۱. آذرخش، صاعقه ۲. الکتریسیته، کهربا ۳. بارقه، جرقه ۴. الکتریک ۵. تلالو، جلا ۶. درخشش، درخشندگی ۷. سریع، باسرعت، برقآسا
تلالوفرهنگ مترادف و متضاد۱. برق، تابش، جلا، جلوه، درخشش، درخشندگی، زرقوبرق ۲. فروزش، فروغ لمعان ۳. برق زدن، درخشیدن
تافتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. برافروختن، روشنشدن، برق زدن، درخشیدن ۲. افروختن، تابیدن، گداختن ۳. آزرده شدن، مکدر شدن، دلگیرشدن ۴. اعراض کردن، برگرداندن، رویبرگردانیدن ۵. تحمل کردن، تاب آو
نواختفرهنگ مترادف و متضاد۱. زدن، ضربت ۲. تفقد، دلجویی، ملاطفت، نوازش ۳. سرایش، سرودن ۴. احسان، بر، نکویی، نیکی ۵. انعام، بخشش، کزم
سابیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ساییدن، سودن ۲. کوبیدن، نرم کردن ۳. سوهان زدن، صیقلی کردن ۴. زدودن ۵. پاک کردن، جلا دادن، صیقل دادن، براق کردن