برقرارفرهنگ مترادف و متضاد۱. استوار، پابرجا، پایدار، ثابت ≠ ناپایدار، نااستوار ۲. جاوید، مدام ≠ زودگذر ۳. مستقر ۴. معین، مقرر
برقرار کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ایجاد کردن، به وجود آوردن ۲. برپا کردن، دایر کردن ۳. تعیین کردن، معین کردن
بیقرارفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیتاب، ناشکیب، بیصبر، بیطاقت، ناشکیبا ۲. حیران، سرگشته، سر به گریبان ۳. شیدا، شوریده ۴. ضجر، ناآرام، ناآسوده، آرامناپذیر ≠ آرام ۵. پریشان، سراسیمه ۶. متغیر،
مقرر شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشکارشدن، معلوم شدن، مشخص شدن ۲. تعیین شدن، برقرار شدن ۳. قرار گذاشته شدن، قرار گذاشتن
متغیر شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. از کوره دررفتن، برآشفتن، خشمگین شدن، عصبانی شدن ≠ آرام شدن ۲. بیقرار گشتن ۳. دگرگون شدن
مضطرب شدنفرهنگ مترادف و متضادآشفته شدن، پریشان گشتن، مشوش شدن، بیقرار گشتن، ناآرام شدن، بیتاب گشتن، دلواپس شدن، نگران شدن
مست کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مستشدن، شرابزده شدن، سرمست کردن ۲. شیفته کردن، شیدا کردن، بیقرار کردن ۳. غفلتزده کردن، غافل کردن