برشفرهنگ مترادف و متضاد۱. بریدگی، شکاف ۲. بریده، تقطیع، جدایی، فصل، قطع ۳. قاش، قاچ ۴. کارآیی، توان، برایی، قاطعیت ۵. تیزی ۶. بریدن
برشمردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. شمارش کردن، شماره کردن، شمردن، حساب کردن ۲. بازگو کردن، بیان کردن، ذکر کردن، باز گفتن ۳. به حساب آوردن، قلمداد کردن، محسوب داشتن
تقطیعفرهنگ مترادف و متضاد۱. برش، قطع ۲. هجابندی ۳. کوتاهگویی ۴. بریدن، پارهپاره کردن، قطعهقطعه کردن ۵. هجابندی کردن ۶. کوتاه گفتن