برایفرهنگ مترادف و متضاد۱. از بهر، بهجهت، بهخاطر، بهسبب، بهعلت، بهقصد، به منظور ۲. دربرابر، در عوض ۳. محض ۴. بهسوی، بهجانب، بهطرف
باریفرهنگ مترادف و متضاد۱. بههرجهت، بههرحال، درهرصورت ۲. بارکش ≠ سواری ۳. باردار ۴. ثقیل، سنگین، گران، وزین ≠ سبک ۵. آفریننده، آفریدگار، باریتعالی، خالق ≠ آفریده، مخلوق ۶. باریک ۷. پهن
بدرایفرهنگ مترادف و متضاد۱. بداندیشه، بدسگال، بداندیش، بدخواه، بدفکر، وارونهرای ≠ نیکرای، خوشفکر ۲. بدخواه، بداندیش ۳. دشمن، عدو
بابتفرهنگ مترادف و متضاد۱. از باب، بهخاطر، برای، درخصوص، راجع ۲. بهحساب، درعوض ۳. جهت، حیث، فقره ۴. سبب، علت
بهفرهنگ مترادف و متضاد۱. به سمت، به سوی، به طرف، به مقصد ۲. برای، به قصد، به منظور ۳. با، بوسیله ۴. سوگند به، قسم به
بلند کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بالا بردن، بر داشتن ۲. دزدیدن، ر بودن، کش رفتن ۳. بیدار کردن ۴. کسی را برای مباشرت بردن ۵. شدتدادن، رساتر کردن ۶. ایجاد کردن، برپا کردن ۷. برکنار کردن، خلع ک
بهرفرهنگ مترادف و متضاد۱. بخش، بهره، حصه، حظ، سهم، قسمت، نصیب ۲. برای، بهجهت، بهخاطر، بهمنظور ۳. پاره، جزء