حواله کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. حوالهدادن، برات کردن ۲. واگذاشتن، واگذار کردن، سپردن ۳. پاس دادن، فرستادن ۴. پرتاب کردن
چکفرهنگ مترادف و متضاد۱. تپانچه، سیلی، ضربت، کتک، کشیده ۲. برات، حواله، صک ۳. چانه ۴. چکه ۵. بنچاق، سند، قباله ۶. معدوم، نابود
سجلفرهنگ مترادف و متضاد۱. شناسنامه، کارتشناسایی ۲. پیماننامه، عهدنامه ۳. حکمنامه، فتوای قاضی، حکم محکم ۴. قباله مهردار ۵. برات مهردار ۶. چک دادوستد ۷. کتاب عهود واحکام