معنی بدهی | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

دین، قرض، وام ≠ بستانکاری، طلب

بدترکیب، بدشکل، بدمنظر، بیقواره، زشت ≠ خوشهیکل، خوشاندام، جمیل، جمیله

بدترکیب، بدقواره، بدسیما، بدلقا، کریهالمنظر ≠ خوشظاهر، خوشقواره، خوشمنظر

باسطوت، باصولت، باوقار، بامهابت، جذبهدار، رزین، سنگین، متین ≠ کمجذبه، بیوقار

آغاز، ابتدا، اوان، اول، شروع، مقدمه ≠ نهایت

۱. عجایب، شگفتیها ۲. ابتکارها، ابتکارات، بدیعهها، طرفهها

بدهی، قرض، قرضه، وام، وامخواهی

بدهی، قرض، قرضه، وام ≠ طلب

۱. استقراض، بدهی، دین، قرضه، نسیه، وام ۲. بریدن، قطع کردن، گسستن ≠ طلب

۱. استقراض، بدهی، دین، قرض، قرضه، نسیه ۲. رنگ، لون ≠ طلب

بدریخت، بدشکل، بدقیافه، بدقواره، بدگل، بدلقا، بدمنظر، بدنما، بدهیکل، بدهیئت، زشت، کریه، کریهالمنظر ≠ قشنگ، خوشترکیب