معنی بخل | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

بخل

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. حسد، رشک ۲. امساک، خست، زفتی، لئامت، مالپرستی ۳. بخیل بودن ≠ سخاوت، کرم، بخشش ۴. تنگچشمی

جست‌وجوی مشابه

بال

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. پر، جناح ۲. اندیشه، حال، دل، خاطر ۳. باله، مجلسرقص ۴. بالن، وال ۵. نهنگ

بالا

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. اوج، راس، زبر، سر، صدر، علو، فراز، فوق ≠ پایین، زیر، فرود ۲. مافوق ۳. قامت، قد، هیکل ۴. بلندا، بلندی ۵. عرشه ۶. بلند، رفیع ۷. والا ۸. صدر ۹. زیاد، گران، بیش

بالا انداختن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. نوشیدن، آشامیدن، سر کشیدن، بالا رفتن ۲. خوردن، بالاکشیدن ۳. به سوی بالا بردن

بالا آمدن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. برآمدن، صعود کردن ۲. افزوده شدن، زیاد شدن (سطحآب) ۳. متورم شدن، ورم کردن، آماس کردن ۴. باد کردن، برجسته شدن

بالا آوردن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. قی کردن، استفراغ کردن، شکوفه کردن ۲. دیوار ساختن، عمارت کردن ۳. ایجاد کردن، به وجود آوردن ۴. سبب شدن، باعث شدن

جست‌وجوی متن

فرومایگی

فرهنگ مترادف و متضاد

بخل، پستی، حقارت، خست، دونهمتی، رذالت، سفلگی

ممسکی

فرهنگ مترادف و متضاد

بخل، خست، لئامت ≠ سخاوت

چشمتنگی

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. بخل ۲. حسادت

خست

فرهنگ مترادف و متضاد

امساک، بخل، پستی، خساست، زفتی، فرومایگی، لئامت ≠ کرم، بخشش

لئامت

فرهنگ مترادف و متضاد

امساک، بخل، پستی، خست، دنائت، فرومایگی، گدامنشی، ممسکی، نخوری ≠ کرامت