بخشندهفرهنگ مترادف و متضادانفاقگر، باسخاوت، بخشایشگر، بذال، جواد، جوانمرد، خیر، دستودلباز، رحمتگر، سخاوتمند، سخی، فیاض، فیضبخش، کریم، کریمالنفس، گشادهدست، معطی، مکرم، نیکوکار، منان، واهب
جوانمردیفرهنگ مترادف و متضادبخشش، بخشندگی، حمیت، سخا، سخاوت، فتوت، لوطیگری، مردانگی، همت ≠ ناجوانمردی
سخاوتفرهنگ مترادف و متضادبخشش، بخشندگی، جوانمردی، جود، سخا، کرم، ناندهی ≠ امساک، تنگچشمی، گرسنهچشمی، زفتی، گرسنهچشمی
سماحتفرهنگ مترادف و متضاد۱. بخشش، بخشندگی، بلندهمتی ۲. جوانمردی ۳. نیکوئی ۴. تساهل، اغماض، گذشت، ملایمت
کرامتفرهنگ مترادف و متضاد۱. بخشش، بخشندگی، دهش ۲. بزرگواری، جوانمردی ۳. عظمت ۴. اعجاز، خارقعادت، معجزه