معنی بخ | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

آفرین، خوشا، زه

مقسومعلیه ≠ مقسوم

۱. تبخیر ۲. دم، دمه ۳. دود ۴. تف

تبخیر شدن ≠ منجمد شدن

۱. دستگاهحرارتزا، اجاقدیواری، شومینه ≠ پنکه، کولر ۲. مربوط به بخار ۳. بخارایی، منسوب به بخارا

۱. اختر، اقبال، دولت، سرنوشت، شانس، طالع، ۲. بهره، نصیب، قسمت ۳. بختک، عبدالجنه، کابوس

بخیل، خسیس، مادی، مالپرست، ممسک

بخرد، خردمند، دانا، عاقل، فاضل، فرزانه ≠ نادان

بخشایش، چشمپوشی، عفو، گذشت

بخشوده، شادروان، مرحوم، مغفور

بخشنده، بذال، سخاوتمند، سخی، کریم، گشادهدست ≠ خسیس